booket

قسمتی از متن کتاب نترس باش را در ادامه مشاهده می‌کنید. برای خرید کتاب نترس باش به سایت نشر برایند مراجعه نمایید. 

هفتم: برای تعالی، ریسک را در آغوش بگیر 

اگر هنگام کار با هیئت مدیره شرکت های سنتی، از آنها درباره اشتیاق به ریسک کردن بپرسین چهره شان در هم می رود و از ناراحتی روی صندلی پیچ و تاب می خورند. این اتفاق حتی در سازمان هایی که قصد بازآفرینی خودشان را دارند، رخ می دهد. افراد کمی پیدا می شوند که حاضرند ریسک کنند. به جای آن اغلب میشنوم که افراد می پرسند: «چگونه می توانم ریسک را به حداقل برسانم یا از بین ببرم؟»

اما چه می شود اگر واژه «ریسک» را با اصطلاح «تحقیق و توسعه» جایگزین کنیم؟ وقتی تصویرمان از ریسک را از عملکردی بدون اندیشه و بی ملاحظه به روندی آگاهانه و تعمدی و تدریجی تغییر دهیم، ترس ناشی از آن کاهش می یابد و به جای آنکه ریسک کردن فرایندی حیاتی باشد، به جزئی از فرایند اکتشاف تبدیل می شود.

مغز ما طوری تنظیم شده است که از ریسک کردن بپرهیزد. در آغازین روزهای زندگی بشر، خطر فیزیکی همیشه و همه جا وجود داشت، بنابراین مغزمان به گونه ای طرح ریزی شد تا به ما بگوید چه زمانی باید فرار کنیم یا بمانیم و بجنگیم. امروزه ما باید مغز خود را با پرسیدن سؤالاتی همچون: «نکته منفی ریسک چیست؟ نکته مثبت ریسک کردن چیست؟ و نکته منفی اقدام نکردن چیست؟ » آموزش دهیم

گاهی اوقات، قبل از شیرجه زدن در آب بهتر است پای خود را کمی خیس کنیم؛ این بهترین راه برای آزمایش ایده هاست. در کار با سازمان های ریسک گریز، اغلب توصیه می کنم که سرمایه گذاری محدودی انجام دهند و برای آزمایش ایده های خاص، تنها یک درصد از بودجه خود را در نظر بگیرند. با این روش، ریسک کردن دیگر ترسناک نخواهد بود و به یک پروژه تحقیقاتی برای توسعه کسب و کار بدل خواهد شد.

وقتی با مدیران اجرایی شرکتهای خصوصی صحبت می کنم، آنها خیلی سریع به اهمیت تحقیق و توسعه به منزله شاهرگ حیاتی شرکت های نواور اشاره می کنند. بله، صحیح است؛ هنگامی که می خواهید کشف کنید کدام روش مناسب است و کدام نیست؛ برخی شیوه ها با شکست مواجه می شود. اما همان طور که انیشتین گفته است: «تا زمانی که به تلاش کرد. ادامه دهید، هرگز شکست نخواهید خورد.» این جمله انیشتین درباره اجرای برنامه، توسعة با شروع هر حرکتی صادق است. من اغلب از فعالان اجتماعی می شنوم که اعتراض . اما سرمایه لازم برای تحقیق و توسعه را نداریم.» واکنش من به این گونه افراد، یادآوری یکی از بزرگترین کارآفرینان عصر حاضر، یعنی استیو جابز است.

قسمتی از متن کتاب نترس باش را در ادامه مشاهده می‌کنید. برای خرید کتاب نترس باش به سایت نشر برایند مراجعه نمایید.

ششم: سختی بکش!

در بالای تیرک تلفن، دودستی میله را چسبیده بودم و به مربی ام که ده متر پایین تر قرار داشت نگاه می کردم. با حسی از ناامیدی و شرمندگی فریاد زدم: «فکر نمی کنم بتوانم این کار را انجام دهم. اما در رویدادی هیجان انگیز و ماجراجویانه ثبت نام کرده بودم. گروهی شش نفره بودیم و وقتی مربی پرسید که چه کسی حاضر است نفر اول باشد، من دستم را بلند کرده بودم. اما حالا زیاد مطمئن نبودم که بتوانم این کار را انجام دهم! اهدفمان بالارفتن از یک تیرک تلفن ده متری بود و سپس باید ده متر دیگر را به صورت افقی راه می رفتیم و برمی گشتیم و بعد پایین می آمدیم، چنین ماجراجویی ها بسیار پرخطرند. چند دقیقه ای در بالای اولین تیرک ایستادم و همان طور که هم گروهی هایم به من خیره شده بودند، قلبم به  تپش و زانوانم به لرزش افتاده بود. قلاب کوهنوردی به من وصل شده بود و وضعیت ایمنی داشتم، اما با فکر برداشتن اولین قدم روی تیرک باریک، در جای خودم خشکم زده بود. اشکم داشت در می آمد اما خودم را کنترل کردم و دوباره گفتم: «من واقعا فکر می کنم نمیتوانم این کار را انجام بدهم.»

مربی ام به من گفت: «اما می توانی امتحان کنی.» اگر بخواهم صادقانه بگویم، این چهار کلمه زندگی من یا حداقل ذهنیت من را در سالهای پیش رو تغییر داد. می توانستم امتحان کنم. اگر زمین می افتادم با شکست می خوردم چه میشد؟ من به کمربند ایمنی کوهنوردی (هارنس) متصل بودم. اما نمی خواستم کسی باشم که تسلیم می شود و پایین می آید. می خواستم با ترس هایم روبه رو شوم و نتایج آن را هرچه که می خواهد باشد، بپذیرم.

اولین قدم را روی تیرک برداشتم، بعد یکی دیگر و باز هم یکی دیگر، به آرامی و با کمی تلوتلوخوردن طول تیرک را طی کردم. در یک سوم پایانی مسیر، داشتم تعادل خودم را از دست میدادم که همان موقع صدایی از پایین شنیدم که می گفت: «تو می توانی، متمرکز بمان و ادامه بده !» ایستادم تا تعادل خودم را حفظ کنم. در بلندی، روی تیرک ایستاده بودم و از اولین چیزی که می توانستم بگیرمش حداقل سه متر فاصله داشتم. نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم احساس می کردم که از برخی جوانب، قدمهای بعدی، یعنی قدم های بعد از تلوتلوخوردن خیلی چالش برانگیزتر از قدمهای نخستین بود.

بازاریابی محتوایی فقط در صورتی توجیه پذیر است که اهداف شرکت را محقق کند و کسب و کار شرکت خود را بررسی کنید درباره کسب وکار حرف می زنیم، منطقی ترین هدف وجود یک شرکت، سوداوری ار احتمالا اهداف مکمل دیگری نیز وجود دارد؛ مثل عرضه بهترین محصولات به بازار یا داشت بیشترین سازگاری با محیط زیست؛ اما داشت سود و درآمد در شرکت نیز ضرور اگر شرکت سودی نداشته باشد، دیر یا زود منحل می شود یا شرکت قدرتمندتر دیگر خریداری می کند.

تنها گزینه برای سود آورکردن شرکت، فروش محصولات یا خدمات آن است. این فرد لازم برای پرداخت حقوق کارمندان و دیگر هزینه ها، مثل بازاریابی و تجهیزات و مالیات ا می کند. سود شرکت در صورتی بیشتر است که درآمد بیشتر یا هزینه ها کمتر باشد.

کسب و کار شرکت خود را با خواندن کتاب راهنمای بازاریابی محتوایی بررسی کنید

یکی از هزینه های مهم شرکت هزینه های مربوط به بازاریابی و فروش است. درع ا به علت درآمدی که تولید می کند، کارکرد بسیار مهم شرکت نیز هست، مشکل بارز بازار بار هزینه زیات معرفی محصولات به مراجعان و ایجاد علاقة لازم برای فروش است. با هدف دیگری نیز دارد و آن اینکه مراجعان احتمالی را متقاعد کنیم از میان دیگران، خدمات ما را انتخاب کنند. این تلاش و بودجه، اغلب بعد از معامله به هدر می رود. برای جلی از بروز این اتفاق، شرکت ها بودجه کلان بازاریابی و فروش خود را صرف فروش به مراجعان فعلی می کند

بازاریابی محتوایی روش های موثر و اغلب کم هزینه ای را برای یافتن مراجعان جدید علاقه مند به محصولات و خدمات ما وعده می دهد و به آنها آگاهی می بخشد. این آگاهی و رابطه طولانی سرانجام مراجعان را برای خرید محصولات ما متقاعد می کند. فرصتی نیز برای برقراری روابط پایدار و درگیری مراجعانی به وجود می آورد که از کسب وکار ما حمایت خواهند کرد. بنابراین بازاریابی محتوایی مؤثر هزینه های بازاریابی و فروش را کاهش می دهد و به ما کمک می کند روابط پایداری با مراجعان خود برقرار کنیم و درباره فعالیتهای کسب و کار خود از آنها بازخوردهای

صادقانه دریافت کنیم.

در ادامه بخشی از متن کتاب نترس باش را مشاهده می‌کنید.

دهم: حالا برو و قلمروی شجاعت را پیدا کن

حقیقت این است: نتایج بزرگ در محدوده امن به دست نمی آید. این حقیقت در زندگی شخص و نیز در زندگی حرفه ای صادق است. اما «قلمروی شجاعت» جایی است که اغلب کارها هیجان انگیز رخ میدهند. شما ممکن است برای کشف راه درست نیاز داشته باشید ریسک حساب شده و یا آزمایش هایی انجام دهید، اما صرف نظر از نحوه انجام کار، شروع آزمایش بدون آگاهی از نتایج خروجی، به شجاعت نیاز دارد.

مارجی وارلا در کتاب خود، دست از محتاط بودن بردار، مفهوم جدیدی به نام انتقال از مدل ذهنی ترس به شجاعت را معرفی می کند. او می گوید این فرایند با چالش اولیه یعنی شناخت دلیل ترس» آغاز می شود. به عبارت دیگر، شجاعت لازم برای انجام دادن کارهای جسورانه زمانی حاصل می شود که شما به شناخت لازم از خود و اولویت هایتان دست یافته باشید، وارل همچنین در کتاب خود به این نکته اشاره می کند که تحقیقات انجام شده در دنیا نشان می دهند که تقریبا ۵۰ درصد از نیروی کار از اهمیت کاری که انجام میدهند، اطلاع ندارند. شما نمی توانید دستاورد بزرگی در زندگی خود داشته باشید، مگر اینکه چیزهایی را که برایتان اهمیت دارد دنبال کنید.

در این دنیای هدف محور فکر کردن به موفقیت به عنوان جایگاهی که در آن احساس راحتی می کنید، بسیار آسان است. برای بسیاری از مردم، ماندن در یک مسیر مشخص خسته کننده است. در دوران س ختی، انسان می تواند به امید پایان یافتن نگرانی ها به آسانی صبر کند. اما اگر شما در تلاش برای ایجاد تغییرات جسورانه در دنیا هستید، باید به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهید.

تلاش مداوم است که برای شما امتیاز می سازد. اما این بدان معنا نیست اولین کاری را که به ذهنتان می رسد انجام دهید. با مشاهده کردن شروع کنید. هر جایی که شاهد تلاشی جسورانه بودید، به آن توجه کنید و هر روز کارهای جسورانه کوچکی انجام دهید. وقتی کار کوچکی را که فکر می کردید از عهده آن برنمی آیید، انجام دهید، قوی می شوید و برای تلاش جسورانه بعدی آماده خواهید شد. آزمایش های بسیاری در جهان ما انجام میشود. در این دنیای پرسرعت گاهی نمی توانیم برای یک تحقیق سی ساله یا آزمایش کور صبر کنیم. نمی توانیم منتظر بهترین موقعیت بمانیم، به محض اینکه آزمایشی را تمام می کنیم، باید به آزمایش بعدی فکر کنیم و این گونه روشی خاص کار خواهد کرد.

قسمتی از متن کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی برآیند را مشاهده می‌کنید. 

روحیه پایین

 در اغلب شرکتها تعادل بین کار و زندگی ساختگی است. به این دلیل که تعادل برقراری بین آنها سخت است و ظاهرا چون همیشه زور کار می چربد، وزن زندگی کمتر است، که این نمی توان تعادل دانست.

تعادل، یعنی بده بستان و در شرکتهای معمولی، این دادن و گرفتن یعنی زندگی هموارد بدهکار است و کار همواره بستانکار. اگر کارتان راحت تر می تواند یک روز تعطیل آخرهفته شما بگیرد و زندگی نمی تواند یک روز وسط هفته را برای خود داشته باشد، یعنی هیچ تعادلی بینشان

وجود ندارد.

اگر در هفت روز هفته و در طول روزهای کاری، کار مالک بیشتر ساعتهای بیداری شما است (حداقل ۵ روز)، یعنی بخش زندگی شخصی تان می لنگد. مشکلی نیست هر چیزی در زندگی بهایی دارد، اما باز هم می گویم که ۵ روز خیلی زیاد است.

خیلی ساده است. اگر شما از دوشنبه تا جمعه کار می کنید، تعطیلات آخر هفته تان باید عاری از هر گونه کار باشد. به همین دلیل، اگر تصمیم می گیرید که یک روز چهارشنبه را با فرزندانتان بگذرانید، خیلی به شما خوش نمی گذرد. نیاز نیست کل روز را درگیر باشید، فقط نسبت به تیم تان مسئول باشید و اطمینان حاصل کنید که تیم شما می داند چه زمانی قرار است نباشید. همه کارها در نهایت انجام خواهند شد.

همین موضوع در مورد شب ها و روزهای کاری هم صدق می کند. اگر کار می تواند ساعتهای بعد از ۵ بعدازظهرتان را بگیرد، پس زندگی هم باید بتواند ساعت های قبل از آن را به خود اختصاص دهد. تعادل را فراموش نکنید. این یک بده بستان است. ما از افراد منطقی می خواهیم که انتخاب های منطقی داشته باشند و این گونه است که شرکت ها در مسیری منطقی قرار خواهند گرفت؛ این یعنی تعادل.

با خرید کتاب اصول تولید محتوای متنی درباره ی رعایت علائم نگارشی بخوانید 

خوانده شدن متن، در جمله های بلاگ پست، از ویرگول ونقطه و دیگر علائم نگارشی

داده می کنیم. این علائم، نقاط مکث و درنگ، تاکیدها، نقل قول ها و... را به خواننده نشان می دهند. ولی اگر نویسنده در استفاده از این علائم افراط یا تفریط کند یا آنها را غیراصولی به کار ببرد، ممکن است به متن آسیب برسد و خیلی وقتها، مخاطب نمی تواند بلاگ پستی ساده را به راحتی بخواند و بفهمد. • ویراستار علائم نگارشی لازم را در جای درستشان قرار میدهد و علائم اضافه را حذف می کند

تا مخاطب از خواندن بلاگ پست لذت ببرد. ۳. حذف غلطهای املایی و تایپی یکی از مشکلات بزرگ در هنگام نوشتن، داشتن غلطهای املایی و به لطف کیبورد، غلط تایپی است. ویراستار با نهایت دقت و حوصله، طوری این مشکلات را رفع می کند که به نظام کلی بلاگ پست خللی وارد نشود. • ویرایش، متن شما را عاری از غلط املایی و تایپی می کند. ۴. رعایت نیم فاصله رعایت فاصله و نیم فاصله بین کلمه ها نیز از راهکارهایی است که به درست و روان خواندن و درک درست تر متن کمک می کند. گاهی نویسنده موقع نوشتن فقط می خواهد بنویسد؛ در نتیجه زمان چندانی صرف فاصله گذاری و نیم فاصله گذاری نمی کند. ویراستار با استفاده از دانش زبانی خود و آخرین مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فاصله گذاری درست را بین کلمه های متن اعمال می کند. • ویرایش متن باعث می شود وقتی مخاطب در حال خواندن بلاگ پست است، فاصله های

اضافی چشمهایش را خسته نکنند، در خوانش متن دچار وقفه نشود و کلمه های ساده و مرکب را راحت تر تشخیص دهد. رعایت فاصله گذاری به خواننده در فهم معنای درست متن

کمک می کند. ۵. حذف حشو حشو کلمه یا عبارت زائدی است که جمله برای کامل شدن معنی به آن نیاز ندارد و حتی

دن به معنی کلام میشود. از آنجا که ما در گفت وگوهای روزانه مان هم از حشو استفاده می کنیم، طبیعی است که این موضوع تبدیل به عادت گفتاری ما شده باشد.

بعد از پاسخ دادن پاسخ دادن به پنج سوالی که مطرح کردیم، باید قلم بعدی را بردارند که هم

. برای انجام دادن این کار، رعایت پنج اصل مهم ضروری است تا بلاگ پست های

بلاگ پست است، برای انجامدادی ان احمدی و خوانایی داشته باشیم

۱. رعایت املای درست گلمنها؛

۲، ویرایش ۳، درست نویسی ۴. شکسته نویسی د. کاربرد درست علائم نگارشی

درباره ی بازنگری پیش از انتشار در کتاب اصول تولید محتوای متنی برآیند بخوانید 

پیش از توضیح بیشتر، خوب است مثالی بزنم: بلاگ پست نویسی مانند ساختن شمشیر است. برای ساخته شدن شمشیر، باید آن را در کوره بگذاریم که داغ شود تا بتوانیم به آن ضربه بزنیم و شکلش بدهیم، رعایت این پنج اصل مهم در بلاگ پستها شبیه همین حرارت دادن وضربه زدن است. این اصول چیزی نیستند که ناگهان در ذهن ما بنشینند و به نوشته ما شکل بدهند؛ بلکه درست مثل ضربه هایی که به شمشیر وارد می شوند، به تدریج متن را شکل می دهند.

تردیدی نیست که ساده نویسی و درست نویسی مهارت هایی هستند که با مرور زمان و یا تمرین نوشتن و خواندن به دست می آیند، مهم است که به عنوان نویسنده دقت کنیم تنهایی دور از حشو و کلمه های دشوارفهم بنویسیم. بلاگ پست باید طوری نوشته شود که آنچه را به عنوان بلاگر می خواهیم به ذهن مخاطب منتقل کنیم، به بهترین شکل منتقل کند. در نهایت، رعایت این اول به پدید آمدن بلاگ پستی اصولی و خوانا منجر می شود.

در ادامه، نکته هایی درباره این پنج اصل مهم بیان می کنم تا آنها را مثل جزوه همیشه کنار دستتان داشته باشید.

اصل اول: بررسی املای کلمه ها باید از درستی املای کلمه هایی که به کار برده ایم، مطمئن باشیم. در دسترس ترین کار برای ایررسی درستی املای کلمه ها، مراجعه به فرهنگ لغت های آنلاین است. در بیشتر مواقع با همین فرهنگ های آنلاین به هدف خود می رسیم. در غیر این صورت، می توانیم از کتاب های فرهنگ یا لغت نامه ها بهره ببریم اصل دوم: ویراستاری اون استانی با ویرایش عبارت است از بررسی دقیق متن، با هدف ایجاد تغییرات و اصلاحات در

هدف کلی از انجام ویرایش رسیدن به کیفیتی استاندارد در متن مدنظر است

بخشی از متن کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی را در ادامه مشاهده می‌کنید. برای  خرید کتاب  لازم نیست دیوانه وار کار کنی به سایت نشر برایند مراجعه کنید.

تعطیلات الکی نداریم

زمانی که کسی در بیس کمپ به تعطیلات می رود، باید احساس کند که در نمی کند. ما آنها را تشویق می کنیم تا به طور کامل از همه چیز ببرند؛ انبی روی رایانه خود خارج شوند، اپلیکیشن بیس کمپ را از تلفن خود حذف کنند و هیچ چین نکنند. باید به معنای واقعی کلمه مرخصی رفته باشند و هر تماس کاری ای را قطع کن بود، باید احساس کند که دیگر در اینجا کار می کنیم تا به طور کامل از همه چیز ببرند؛ از برنامه های بیس کمپ تعطیلات این است که افراد از فضای کار دور شوند و نه تنها در جای دیگری باشند هدف کلی تعطیلات این است ک بلکه به طور کامل به چیز دیگری فکر کنند. کار نباید ذهن شما را مشغول کند. تماما اما واقعیت چیز دیگری است، این که اغلب شرکتها هیچ گونه زمانی را برای سپری کردن یک تعطیلات واقعی به کارکنانشان نمی دهند و درواقع آنها را به «تعطیلات الکی» می فرست تعطیلاتی که در آن همچنان باید در جلسات تلفنی شرکت کنند و هروقت سؤالی پیش آمد همواره در دسترس باشند.

اگر تمام وقت کار می کنید، آخرین باری که واقعا از تمام وقت کار کردن فاصله گرفته اید، کی بوده است؟ نه برای یک آخر هفته، بلکه برای هفته ها. آخرین باری که وقتی از محیط کار دور هستید، از همکاران خود چیزی نشنیده باشید؟ آخرین باری که به خاطر چک نکردن کارهایتان احساس گناه یا اضطرار نکرده باشید؟ عده خیلی کمی از افراد، به ویژه در ایالات متحده، میتوانند چنین چیزی را در این روزها ادعا کنند و این یک فاجعه است.

تعطیلات الکی کارکنان را در تنگنا قرار می دهد؛ تنگنایی که آنها را مسئول می داند تا در هر زمانی به سر کارشان برگردند. مرخصی ای که باید فورا آن را ترک کرد، یک مزیت محسوب نمی شود، بلکه بیشتر شبیه یک وام لعنتی با شرایط وحشتناک است. بهره بیشتر و نگرانی بیشتر. باید از آن بگذرید؟

در حقیقت، کارفرمایان حقی بر شبها، تعطیلات آخر هفته یا مرخصیهای شما ندارند. اینها زمان هایی برای زندگی کردن هستند. شرایط اضطراری واقعی یک استثنا است، اما باید حداکثر یک یا دو بار در سال رخ دهند.

وقتی شرکت ها طوری رفتار می کنند که انگار مالک کل زمان کارکنان خود هستند، فرهنگ فرسودگی عصبی را رواج میدهند. هرکس به فرصتی برای دور بودن از کار و تجدید قوا نیاز دارد. اگر چنین چیزی از آنها گرفته شود، خصوصا در زمان تعطیلات مجاز، با احساس خستگی و بی میلی به کار باز خواهند گشت.

سعی نکنید تعطیلات الکی را با گفتن «اما شما می توانید هر چقدر که خواستید به مرخصی بروید» توجیه کنید. در صنعت ما «تعطیلات نامحدود» رایج شده است. بسیار جذاب به نظر می رسد. اما اگر این برچسب را بکنید، یک اقدام کاملا پوسیده پیش روی شما است.

چه شما اهل بلاگ‌پست‌نویسی باشید، و ایده‌پردازی و نوشتن یک بلاگ‌پست چندان برایتان سخت نباشد؛ و چه مایل به نوشتن بلاگ‌پست باشید اما هنوز به جرگۀ بلاگرها نپیوسته باشید، وجود یک منبع جامع و کامل برای آموزش نوشتن بلاگ‌پست، به شما کمک خواهد کرد.

درباره ی اصول کلی بلاگ نویسی در کتاب اصول تولید محتوای متنی بخوانید.

منظور از منبع جامع متنی نیست که اصول کلی بلاگ‌نویسی را با ردیف کردن یک‌سری جمله‌های کلی بیان کند. چنین منابعی در گذر زمان بی‌ارزشی و ناکارآمد بودنشان مشخص می‌شود. همین الان هم در گوشه کنار اینترنت از این دست مطالب زیاد است. این کتاب ویژگی‌های زیر را دارد:

۱- با ترسیم نقشۀ راه، مسیر را به مخاطب نشان دهد. نشان دادن نقشۀ راه به مخاطب کمک می‌کند بداند که با قدم برداشتن در چه مسیری، می‌تواند یک بلاگ‌پست حرفه‌ای بنویسد.

۲- نکته‌ای را از قلم نینداخته است و به تمام جزئیات دقت کرده است. دقت به جزئیات اهمیت دارد چون نشان می‌دهد نویسندۀ کتاب، خود بر الفبای موضوع مسلط است و واقعاً قرار است چیزی آموزش دهد و قصدش بیان بدیهیات نیست.

با خرید کتاب مشتریان گرسنه درباره ی حق مشتری بخوانید.
علت نیاز به روش جدید همیشه حق با مشتری است، به‌خصوص در حوزۀ نوآوری. مهم نیست مشتریان خودشان متوجه‌اند یا خیر، آن‌ها کشف بزرگ بعدی را تعیین می‌کنند. اما مشکل این است که مشتریان اصلاً نمی‌توانند بیان کنند چه محصولی مشکلاتشان را حل می‌کند و همچنین نمی‌توانند راه‌حل‌های نتیجه‌بخش واقعی را تصور کنند. هنری فورد می‌گوید: «اگر از مردم می‌پرسیدم چه می‌خواهید، می‌گفتند اسب‌های سریع‌تر.» نکته این است که باید اطلاعات مناسبی را برای خلق بهترین راه‌حل کسب کرد. برای این کار نباید فقط از مردم نظرخواهی کرد. این مرحله‌ای حیاتی است که بسیاری از نوآوری‌ها شکست می‌خورند. این شکست به‌سبب تلاش کم نیست. شرکت‌هامعمولاً هزینۀ هنگفتی برای شنیدن نظرهای مشتری می‌پردازند. آن‌ها ممکن است داده‌های بسیار زیادی را دربارۀ رفتار، نظرها و نگرش مشتریان فعلی و بالقوه گردآوری کنند. مشکل اینجاست که نمی‌دانند با این‌همه اطلاعات چه کنند. آن‌ها روش ساختاریافته‌ای برای تفکیک اطلاعات مهم و بی‌اهمیت ندارند؛ در نتیجه قادر به یافتن مسیر درست نیستند. کارآفرین، مخترع، نویسنده و نظریه‌پرداز آمریکایی بود که شرکت خودروسازی فورد را در سال ۱۹۰۳ تأسیس کرد. وی برای نخستین‌بار تولید خودروی ارزان‌قیمت را آغاز کرد. او نه‌تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرد، بلکه تولید انبوه کالا، دستمزد مناسب برای کارگران و قیمت پایین محصول پیشنهادی که ثمرۀ کار او بود چنان تأثیری بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم گذاشت که آن را فوردیسم نامیدند.