booket booket .

booket

آيا مي‌داني چطور بايد نترس باشي؟

قسمتي از كتاب نترس باش زا مشاهده كنيد:

در بالاي تيرك تلفن، دودستي ميله را چسبيده بودم و به مربي ام كه ده متر پايين تر قرار داشت نگاه مي كردم. با حسي از نااميدي و شرمندگي فرياد زدم: «فكر نمي كنم بتوانم اين كار را انجام دهم. اما در رويدادي هيجان انگيز و ماجراجويانه ثبت نام كرده بودم. گروهي شش نفره بوديم و وقتي مربي پرسيد كه چه كسي حاضر است نفر اول باشد، من دستم را بلند كرده بودم. اما حالا زياد مطمئن نبودم كه بتوانم اين كار را انجام دهم! اهدفمان بالارفتن از يك تيرك تلفن ده متري بود و سپس بايد ده متر ديگر را به صورت افقي راه مي رفتيم و برمي گشتيم و بعد پايين مي آمديم، چنين ماجراجويي ها بسيار پرخطرند. چند دقيقه اي در بالاي اولين تيرك ايستادم و همان طور كه هم گروهي هايم به من خيره شده بودند، قلبم به تپش و زانوانم به لرزش افتاده بود. قلاب كوهنوردي به من وصل شده بود و وضعيت ايمني داشتم، اما با فكر برداشتن اولين قدم روي تيرك باريك، در جاي خودم خشكم زده بود. اشكم داشت در مي آمد اما خودم را كنترل كردم و دوباره گفتم: «من واقعا فكر مي كنم نميتوانم اين كار را انجام بدهم.»
مربي ام به من گفت: «اما مي تواني امتحان كني.» اگر بخواهم صادقانه بگويم، اين چهار كلمه زندگي من يا حداقل ذهنيت من را در سالهاي پيش رو تغيير داد. مي توانستم امتحان كنم. اگر زمين مي افتادم با شكست مي خوردم چه ميشد؟ من به كمربند ايمني كوهنوردي (هارنس) متصل بودم. اما نمي خواستم كسي باشم كه تسليم مي شود و پايين مي آيد. مي خواستم با ترس هايم روبه رو شوم و نتايج آن را هرچه كه مي خواهد باشد، بپذيرم.
اولين قدم را روي تيرك برداشتم، بعد يكي ديگر و باز هم يكي ديگر، به آرامي و با كمي تلوتلوخوردن طول تيرك را طي كردم. در يك سوم پاياني مسير، داشتم تعادل خودم را از دست ميدادم كه همان موقع صدايي از پايين شنيدم كه مي گفت: «تو مي تواني، متمركز بمان و ادامه بده !» ايستادم تا تعادل خودم را حفظ كنم. در بلندي، روي تيرك ايستاده بودم و از اولين چيزي كه مي توانستم بگيرمش حداقل سه متر فاصله داشتم. نفس عميقي كشيدم و ادامه دادم احساس مي كردم كه از برخي جوانب، قدمهاي بعدي، يعني قدم هاي بعد از تلوتلوخوردن خيلي چالش برانگيزتر از قدمهاي نخستين بود.
دوم: بي پروا باش رئيس جمهور كندي اعلام كرد آمريكا به ماه مي رود. بازاريابي من بسيار كوچك بودم و آن روز را به خاطر نمي آورم، اما زندگي در دنيايي كه ايده سفر به ماه را مطرح مي كرد به خاطر دارم، همچنين كلمات ماندگار كندي را به ياد مي آورم كه مي گفت ما اين كار را انجام ميدهيم «نه به دليل آساني
آنها، بلكه به اين دليل انجام مي دهيم كه دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» براي اتشريح هر ايده بزرگ و جسورانه اي استفاده مي كنيم. با وجود اين، نمي دانم كه تا چه اندازه اهميت انجام اقدام بزرگي را كه كندي در ۱۹۶۱ انجام داد، درك كرده ايم.
فرود آمدن روي ماه اتفاقي بزرگ بود كه ناممكن به نظر مي رسيد. فناوري آمريكا در آن زمان آن قدر كم بود كه حتي نمي توانست اين كار بزرگ را تصور كند، هنگامي كه رئيس جمهور ضرورت اجرايي شدن اين پروژه را اعلام كرد، ما حتي مواد لازم براي ساخت راكت را نداشتيم، چه برسد به فناوري و اجزاي سبك وزن براي فضاپيمايي كه بتواند به ماه برود. ما نه قابليت كوچك كردن سيستم هاي موردنياز براي جاي گيري در فضاي محدود فضاپيما را داشتيم و نه وسايل ارتباطي پيشرفته اي كه بتوانيم كپسول فضاپيما را در فضا رديابي كنيم. حتي دانش رياضي يا فيزيك كافي نداشتيم كه بتواند به ما بگويد چگونه يك فضاپيما را به سمت ماه پرتاب كنيم و سپس آن را برگردانيم. اما همان طور كه رئيس جمهور كندي گفت: «ما انتخاب كرديم كه در اين دهه به ماه برويم.» ما انتخاب كرديم و انجامش داديم.
بيشتر فناوري هايي كه امروزه از آنها بهره مي بريم، نتيجه مستقيم تلاش افرادي براي حل چالش هاي پروژه پرتاب به ماه بوده است كه شايد ارزش آنها را به معناي واقعي درك نمي كنيم. براي اجراي اين پروژه فناوري هايي همچون ارتباطات ماهواره اي، ايجاد سيستم هواشناسي جهاني، ساخت مواد پلاستيكي مقاوم در عملكرد شرايط سخت مقاوم، فناوري كوچك سازي دستگاه ها (رايانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند كه حتي در يك سفينه فضايي هم جاي نمي گرفتند و حتي رسيدن به فرمول هاي رياضي براي پرتاب موشك به فضا و برگشتن به اتمسفر نياز بود. امروزه وقتي به راحتي گوشي آيفون خود را برميداريم و از چي پياس استفاده مي كنيم ايميل مي فرستيم و يا اينكه وضعيت هوا را چك مي كنيم، كسي اعتبار آن را به رئيس جمهور كندي نمي دهد؛ در صورتي كه وجود اين نوآوري ها تا حد زيادي مديون اقدامات بزرگ او هستند.
دليل من براي تحسين ايده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محركهاي براي نواوري هاي بيشمار ديگر هستند.

 

برچسب: برايند، نشربرايند، كتاب‌هاي برايند، معرفي كتاب، ديجيتال ماركتينگ، كتاب،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۱ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۹:۲۹:۲۵ توسط:فاطمه رمضاني موضوع: نظرات (0)

معرفي كتاب

براي خريد كتاب نترس باش به سايت نشر برايند مراجعه نماييد:

سوم: فرضيات را كنار بگذاريد در ورودي دفترم تابلوي خاصي آويزان كرده ام تا همه بتوانند ببينند: عكس . هشتادوپنج سالگي پوليس كندي شرايور مؤسس المپيك ويژه كه به همراه چند ورزشكار در يك استخر است. در عكس، او خوشحال به نظر مي رسد. پايين آن، اين جمله نوشته شده است: «جين، مي خواهم تابستان بعدي در استخر كنار من باشي.» متأسفانه قبل از اينكه تابستان بعدي بيايد يونيس درگذشت.
به نوعي مي شود گفت من بازاريابي ديجيتال هرگز اين شانس را نداشتم كه همراه يونيس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه كافي خوش شانس بودم تا اين رهبر بزرگ را در آخرين سالهاي زندگي اش بشناسم و تحت تاثير او قرار گيرم. همكاري بنياد كيس با المپيك ويژه به آنها كمك كرد تا در صحنه هاي بين المللي حضور مؤثرتري داشته باشند. كارهايي كه يونيس انجام داده بود باعث شد هدفهاي بزرگ براي خودم تعيين كنم، ريسك كنم و هرگز اين موضوع را از ياد نبرم كه حتي افراد آسيب پذير نيز فرصت ها و استعدادهاي خاصي دارند. «همراه من به استخر بيا!» دعوت نامه اي است كه هميشه من را به ياد پريدن در استخر زندگي و ايجاد تفاوت مي اندازد.
براي درك يونيس بايد داستان او را بدانيد. در يك روز گرم و شرجي تابستان ۱۹۶۸ در شهر شيكاگو يونيس اولين بازي هاي المپيك ويژه را آغاز كرد. درست هفت هفته پيش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت كندي ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژيك دو خواهر و برادر ديگر او از جمله رئيس جمهور جان كندي بود. مأموريت آن روز او در شيكاگو توسط اخواهرش رزماري كه با ناتواني ذهني به دنيا آمد، به او الهام شده بود. در كودكي پونيس و رزماري با هم ورزش مي كردند و بسيار به هم نزديك بودند. اين امر باعث شد يونيس تصميم بگيرد با كمك ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. اين فعاليت با يك برنامه تابستاني به نام كي شريور در حياط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولين دوره المپيك ويژه در ۱۹۶۸، جنيش بون سراسر امريكا را فراگرفت و به كانادا رسيد.
ايوئيس مشتاقانه بر اقدامي بزرگ تمركز كرد: او مي خواست با كمك ورزش دنا دهد، چيزي كه او را در آن تابستان به شيكاگو كشانده بود.
دوم: بي پروا باش رئيس جمهور كندي اعلام كرد آمريكا به ماه مي رود. من بسيار كوچك بودم و آن روز را به خاطر نمي آورم، اما زندگي در دنيايي كه ايده سفر به ماه را مطرح مي كرد به خاطر دارم، همچنين كلمات ماندگار كندي را به ياد مي آورم كه مي گفت ما اين كار را انجام ميدهيم «نه به دليل آساني
آنها، بلكه به اين دليل انجام مي دهيم كه دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» براي اتشريح هر ايده بزرگ و جسورانه اي استفاده مي كنيم. با وجود اين، نمي دانم كه تا چه اندازه اهميت انجام اقدام بزرگي را كه كندي در ۱۹۶۱ انجام داد، درك كرده ايم.
فرود آمدن روي ماه اتفاقي بزرگ بود كه ناممكن به نظر مي رسيد. فناوري آمريكا در آن زمان آن قدر كم بود كه حتي نمي توانست اين كار بزرگ را تصور كند، هنگامي كه رئيس جمهور ضرورت اجرايي شدن اين پروژه را اعلام كرد، ما حتي مواد لازم براي ساخت راكت را نداشتيم، چه برسد به فناوري و اجزاي سبك وزن براي فضاپيمايي كه بتواند به ماه برود. ما نه قابليت كوچك كردن سيستم هاي موردنياز براي جاي گيري در فضاي محدود فضاپيما را داشتيم و نه وسايل ارتباطي پيشرفته اي كه بتوانيم كپسول فضاپيما را در فضا رديابي كنيم. حتي دانش رياضي يا فيزيك كافي نداشتيم كه بتواند به ما بگويد چگونه يك فضاپيما را به سمت ماه پرتاب كنيم و سپس آن را برگردانيم. اما همان طور كه رئيس جمهور كندي گفت: «ما انتخاب كرديم كه در اين دهه به ماه برويم.» ما انتخاب كرديم و انجامش داديم.
بيشتر فناوري هايي كه امروزه از آنها بهره مي بريم، نتيجه مستقيم تلاش افرادي براي حل چالش هاي پروژه پرتاب به ماه بوده است كه شايد ارزش آنها را به معناي واقعي درك نمي كنيم. براي اجراي اين پروژه فناوري هايي همچون ارتباطات ماهواره اي، ايجاد سيستم هواشناسي جهاني، ساخت مواد پلاستيكي مقاوم در عملكرد شرايط سخت مقاوم، فناوري كوچك سازي دستگاه ها (رايانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند كه حتي در يك سفينه فضايي هم جاي نمي گرفتند و حتي رسيدن به فرمول هاي رياضي براي پرتاب موشك به فضا و برگشتن به اتمسفر نياز بود. امروزه وقتي به راحتي گوشي آيفون خود را برميداريم و از چي پياس استفاده مي كنيم ايميل مي فرستيم و يا اينكه وضعيت هوا را چك مي كنيم، كسي اعتبار آن را به رئيس جمهور كندي نمي دهد؛ در صورتي كه وجود اين نوآوري ها تا حد زيادي مديون اقدامات بزرگ او هستند.
دليل من براي تحسين ايده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محركهاي براي نواوري هاي بيشمار ديگر هستند. اقدامات بزرگ مي توانند باعث تغيير فرهنگ جغرافياي مدل ذهني و سيستم سياسي شوند.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۰ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۸:۵۸:۲۳ توسط:فاطمه رمضاني موضوع: نظرات (0)

كتاب نترس باش

بخشي از كتاب نترس باش:

سوم: فرضيات را كنار بگذاريد در ورودي دفترم تابلوي خاصي آويزان كرده ام تا همه بتوانند ببينند: عكس . هشتادوپنج سالگي پوليس كندي شرايور مؤسس المپيك ويژه كه به همراه چند ورزشكار در يك استخر است. در عكس، او خوشحال به نظر مي رسد. پايين آن، اين جمله نوشته شده است: «جين، مي خواهم تابستان بعدي در استخر كنار من باشي.» متأسفانه قبل از اينكه تابستان بعدي بيايد يونيس درگذشت.

به نوعي مي شود گفت من هرگز اين شانس را نداشتم كه همراه يونيس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه كافي خوش شانس بودم تا اين رهبر بزرگ را در آخرين سالهاي زندگي اش بشناسم و تحت تاثير او قرار گيرم. همكاري بنياد كيس با المپيك ويژه به آنها كمك كرد تا در صحنه هاي بين المللي حضور مؤثرتري داشته باشند. كارهايي كه يونيس انجام داده بود باعث شد هدفهاي بزرگ براي خودم تعيين كنم، ريسك كنم و هرگز اين موضوع را از ياد نبرم كه حتي افراد آسيب پذير نيز فرصت ها و استعدادهاي خاصي دارند. «همراه من به استخر بيا!» دعوت نامه اي است كه هميشه من را به ياد پريدن در استخر زندگي و ايجاد تفاوت مي اندازد.

براي درك يونيس بايد داستان او را بدانيد. در يك روز گرم و شرجي تابستان ۱۹۶۸ در شهر شيكاگو يونيس اولين بازي هاي المپيك ويژه را آغاز كرد. درست هفت هفته پيش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت كندي ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژيك دو خواهر و برادر ديگر او از جمله رئيس جمهور جان كندي بود. مأموريت آن روز او در شيكاگو توسط اخواهرش رزماري كه با ناتواني ذهني به دنيا آمد، به او الهام شده بود. در كودكي پونيس و رزماري با هم ورزش مي كردند و بسيار به هم نزديك بودند. اين امر باعث شد يونيس تصميم بگيرد با كمك ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. اين فعاليت با يك برنامه تابستاني به نام كي شريور در حياط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولين دوره المپيك ويژه در ۱۹۶۸، جنيش بون سراسر امريكا را فراگرفت و به كانادا رسيد.

ايوئيس مشتاقانه بر اقدامي بزرگ تمركز كرد: او مي خواست با كمك ورزش دنا دهد، چيزي كه او را در آن تابستان به شيكاگو كشانده بود. آنجا، هنگام غروب، جايي كه ما ورزشكار در استاديوم روباز دور هم جمع شده بودند، سوگند المپيك ويژه را براي جمع ادا كرد آن سوگند اين بود كه:

پانزدهم: حالا برو و از شكستهايت درس بگير انجام دادن اقدامات بزرگ نيازمند پذيرفتن ريسك شكست است. همان طور كه ما با داستان ها كه به اشتراك گذاشتيم، اين اصل را به تصوير كشيديم، هر مبتكر بزرگي شكست خورده است؛ اما تنها بزرگترين مبتكران راهي براي يادگيري از شكست هايشان مي يابند تا آنها را به جلو هدايت كند. از خودتان بپرسيد آيا شكست يا ترس از شكست باعث سخت شدن مسير حركت شما مي شود؟

اين طبيعت انسان است كه مي خواهد شكستهايش را پنهان كند چون از آنها خجالت مي كشد. در واقع آنها مي گويند بايد چيزي را به دست مي آورديد اما كوتاهي كرده ايد. فكر كنيد چه مي شود اگر به جاي شرمگين بودن، بايستيد، شكست هايتان را اعلام كنيد و از اين فرصت براي گفتن اينكه چه ياد گرفته ايد، بهره ببريد و نيز دوباره بر پايبندي به هدفتان تأكيد كنيد؟ نمي توانم دقيقا بيان كنم كه اين كار چقدر حس رهاشدگي در شما ايجاد مي كند. اين يكي از درس هايي است كه من از شكست هايم ياد گرفته ام.

به همين ترتيب طردشدن دردناك است اما اگر درك درستي از آن داشته باشيد، مي تواند نشان افتخاري براي شما باشد. اين درس را ميتوان از مخترعان و رهبراني همانند انيشتين بگيريم كه متوجه شدند شكست، آنها را به موفقيت آينده نزديك تر مي كند. جي كي رولينگ با وجود همه

طردشدن ها به تلاش خود ادامه داد. آستروتلر شكست را به بخشي اجتناب ناپذير از موفقيت تبديل كرد. وارن بافت به ما يادآوري كرد كه به كار خود نگاه بلندمدت داشته باشيم. هر وقت شكست خورديد، اجازه دهيد داستان اين بزرگان به شما كمك كند كه دوباره به مسيرتان بازگرديد.

در ۲۰۱۴ جف بزوس براي سهامداران آمازون نوشت: «شكست يكي از اجزاي اصلي نواوري است و انتخاب محسوب نمي شود. ما اين را مي دانيم و به شكست زودهنگام و تكرار آن تا زماني كه راه درست را بيابيم ادامه مي دهيم.» اينها تكرار حرف هاي توماس اديسون بود كه سالها قبل گفته است.

 

حال، لحظه اي وقت بگذاريد و به زندگي خود نگاهي بيندازيد. شايد شما هم داستان شكست داشته باشيد؛ دوراني كه به نظر مي رسيد هرگز از نااميدي عميق آن اتفاق بهبود نخواهيد يافت ايا ميتوانيد ارزش موهبت حاصل از آن تجربه را درك كنيد؟ از آن لحظه هاي تاريك چه چيزي ياد گرفتيد؟ آن اتفاق از چه فرصت هايي پرده برداشته است؟

در هر شكست يك مسير جايگزين براي اقدام كردن وجود دارد. شما فقط باي آن را بيابيد. وقتي به مانعي مي رسيد، مسيرتان را منحرف كنيد.

 

برچسب: برايند، نشربرايند، كتاب‌هاي برايند، معرفي كتاب، ديجيتال ماركتينگ، كتاب،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۹ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۱:۵۹:۱۳ توسط:فاطمه رمضاني موضوع: نظرات (0)

معرفي كتاب

قسمتي از كتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني برآيند:


فشار كاري را دفن كنيد به آب و آتش رٹون به خاطر كار به يك امتياز انحصاري در روحيه كارآفريني تر اين جريان بي پايان افزايش حجم كار، مشاله شما را بيشتر و بيشتر مي كند. وقتة خودتان را از اين شرايط خاص كنيد كافي است فقط نگاهي به «
#كارآفرين در اينستاگرام داشته باشيد. انسان ها كروائي تلاش و كوشش متولد شده اند!»
، «
مجبور نيستيد به طرز مضحك بار بلكه بايد به طرز مضحكي متعدد باشيد»
و «
اهداف شما به احساستان اهميتين بازاريابي ديجيتال  اين جمله ها آن قدر ادامه پيدا مي كنند تا حالت تهوع به شما دست دهد.
فشار كار ممكن است براي كساني بازاريابي ديجيتال كه هنوز تا حد زيادي به آن گرفتار نشدهان فانوس دريايي راهنما را بازي كند و بعد وقتي زياد مي شود آن ها را گول بزند، اما در ح فقط با سخت كار كردن و اديت شان مترادف است
براي آن اقليت كوچكي كه به نوعي مي دانند در ميان انبوه كار دنبال چه چيزيه كارهاي بسيار بيشتري پيش مي آيد كه در نهايت به شكست، اتلاف و بي نتيجهيد مي شود و هيچ چيز از آن به دست نمي آيد. چرا؟
شما به اين علت كه همه چيز را فدا مي كنيد، شايسته شكست يا پيروزي نيستيد، جو تحمل سختي و خستگي براي به دست آوردن يك هويج بزرگتر اصرار كرده ايد. تجربه انا بسيار فراتر از فشار كار حداكثري ۲۴ ساعته است.
اين هم دقيقا يك توصيه بد است. بعيد است كه يك ديدگاه كليدي يا يك ايده درخشان اي پايان چهاردهمين ساعت از روز بياييد. خلاقيت، پيشرفت و تأثيرگذاري در برابر نيروي بي رحمانه فشار كار تسليم نمي شوند.
در حال حاضر، اين تضاد عمدتا از نگاهي نشئت مي گيرد كه بر دنياي افراد خلاق متمركز است، افرادي نظير تويسندگان، برنامه نويسان، طراحان، سازندگان، افراد مولد. شايد قلمروهايي از كارهاي دستي وجود داشته باشد كه در آن ورودي بيشتر برابر با خروجي بيشتر باشد، حداقل براي مدتي. اما به ندرت در مدل كسب و كار مورد افرادي مي شنويد كه از روي اجبار سه شغل كم درآمد دارند و به پرمشغله بودن خود افتخار مي كنند. اين ها تنها مدعياني هستند كه براي امرار معاش تلاش نمي كنند و فقط مي خواهند به فداكاري بزرگ خود ببالند.
كارآفريني تبيايد يك داستان حماسي از بقا به قصد كشت باشد. در اغلب مواقع شرايط خسته كننده تر از اين است. چيزي كه شباهتي به پريدن از خودروي در حال انفجار و صحنه هاي تعقيب و گريز وحشيانه ندارد و بيشتر به آجر روي آجر گذاشتن و يك دور ديگر رنگ زدن روي ديوار شبيه است.
امسال صدمين كارمند را استخدام خواهيم كرد. » ناہيد صفحه اصلي را طوري بازاريابي پيش ببريم كه ما را جدي بگيرند، » براي تعيين اهداف در كسب
و كار - تلاش مداوم براي بزرگتر و بهتر بودن آن قدر جا افتاده به نظر مي رسد تنها چيزي كه براي بحث و گفت وگو باقي مانده اين است كه آيا اين اهداف به اندازه كافي بلندپروازانه هستند يا نه؟
واكنش افراد را بازاريابي ديجيتال وقتي به آنها مي گوييم ما هدف گذاري خاصي نداريم، تصور كنيد. هيچ هدفي نه هدف گذاري در تعداد مشتري، نه هدف گذاري در ميزان فروش، نه هدف گذاري براي بقاو نه هدف گذاري براي درآمد يا سود (به غير از اين كه بايد سودآور باشيم). جدة همين طور است،
قطعا اين طرز تفكر ضد هدف، بيس كمپ را در دنياي كسب و كارها منزوي مي كند. بخشي از اقليتي را كه « نمي فهمند چطور كار پيش مي رود»
. امامي فهميم چطور كارمان پيش مي رود، فقط اهميتي به آن نمي دهيم. اهميت نمي دهيم كه يك فرصت آماده براي پول درآوردن را از دست بدهيم و نيازي نمي بينيم كه ليمو را براي به دست آوردن آخرين قطراتش بچلانيم. به هر حال آن قطرات آخر هم ترش هستند.
آيا علاقه مند به افزايش سود هستيم؟ بله. افزايش درآمد؟ بله.بازاريابي اثربخشي بيشتر؟ بله. ساخت محصولاتي ساده تر، سريع تر و مفيدتر؟ بله. داشتن مشتريان و كارمنداني شادتر؟ بله، كاملا. آيا ما عاشق تكرار و بهبود هستيم؟ بله! | آيا مي خواهيم همه چيز را بهتر كنيم؟ هميشه. اما، آيا هدف گذاري مي خواهيم بهتر شدن»
را از طريق دنبال كردن مستمر اهداف به حداكثر برسانيم؟ نه، ممنون!
به همين دليل، ما در بيس كمپ هدف گذاري نداريم. وقتي كسب وكارمان را شروع كرديم هدف نداشتيم و حالا هم كه تقريبا بيست سال از آن روز گذشته همچنان هدف نداريم. ما طبق يك روال روزانه، به سادگي بهترين كاري را كه مي توانيم، انجام ميدهيم.
اما لحظه بسيار كوتاهي پيش آمد كه باعث شد نظرمان را عوض كنيم. يك هدف درآمدي بزرگ را در نظر گرفتيم - از آن عددهاي گنده ۹ رقمي- و با خود فكر كرديم: «چراكه نه؟ ما مي توانيم آن را انجام دهيم!»
ولي پس از دنبال كردن آن هدف براي مدتي، دوباره فكر كرديم و پاسخ به سؤال «چرا كه نه؟» واضح تر شد: ۱) اين دورويي است كه وانمود كنيم به عدد و رقمي كه درست كرده ايم، اهميت ميدهيم؛ ۲) تمايلي نداريم تا براي رسيدن به اين هدف، توافق هاي فرهنگي موردنيازي را ايجاد كنيم.
اجازه دهيد با يك واقعيت روبه رو شويم اهداف جعلي هستند. تقريبا همه آنها اهدافي مصنوعي هستند و صرفا به اين خاطر تعيين مي شوند كه بايد هدفي وجود داشته باشد.

 

برچسب: برايند، نشربرايند، كتاب‌هاي برايند، معرفي كتاب، ديجيتال ماركتينگ، كتاب،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۹ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۱۰:۲۲:۵۸ توسط:فاطمه رمضاني موضوع: نظرات (0)

معرفي كتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني

قسمتي ازكتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني را در ادامه مي‌خوانيد. براي خريد كتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني به سايت نشر برايند مراجعه كنيد.

تلاش مداوم براي بزرگتر و بهتر بودن آن قدر جا افتاده به نظر مي رسد تنها چيزي كه براي بحث و گفت وگو باقي مانده اين است كه آيا اين اهداف به اندازه كافي بلندپروازانه هستند يا نه؟
واكنش افراد را وقتي به آنها مي گوييم ما هدف گذاري خاصي نداريم، تصور كنيد. هيچ هدفي نه هدف گذاري در تعداد مشتري، نه هدف گذاري در ميزان فروش، نه هدف گذاري براي بقاو نه هدف گذاري براي درآمد يا سود (به غير از اين كه بايد سودآور باشيم). جدة همين طور است،
قطعا اين طرز تفكر ضد هدف، بيس كمپ را در دنياي كسب و كارها منزوي مي كند. بخشي از اقليتي را B2Cكه « نمي فهمند چطور كار پيش مي رود»
. امامي فهميم چطور كارمان پيش مي رود، فقط اهميتي به آن نمي دهيم. اهميت نمي دهيم كه يك فرصت آماده براي پول درآوردن را از دست بدهيم و نيازي نمي بينيم كه ليمو را براي به دست آوردن آخرين قطراتش بچلانيم. به هر حال آن قطرات آخر هم ترش هستند.
آيا علاقه مند به افزايش سود هستيم؟ بله. افزايش درآمد؟ بله. اثربخشي بيشتر؟ بله. ساخت محصولاتي ساده تر، سريع تر و مفيدتر؟ بله. داشتن مشتريان و كارمنداني شادتر؟ بله، كاملا. آيا ما عاشق تكرار و بهبود هستيم؟ بله! | آيا مي خواهيم همه چيز را بهتر كنيم؟ هميشه. اما، آيا مي خواهيم بهتر شدن»
را از طريق دنبال كردن مستمر اهداف به حداكثر برسانيم؟ نه، ممنون!
به همين دليل، ما در بيس كمپ هدف گذاري نداريم. وقتي كسب وكارمان را شروع كرديم هدف نداشتيم و حالا هم كه تقريبا بيست سال از آن روز گذشته همچنان هدف نداريم. ما طبق يك روال روزانه، به سادگي بهترين كاري را كه مي توانيم، انجام ميدهيم.
اما لحظه بسيار كوتاهي پيش آمد كه باعث شد نظرمان را عوض كنيم. بازاريابي يك هدف درآمدي بزرگ را در نظر گرفتيم - از آن عددهاي گنده ۹ رقمي- و با خود فكر كرديم: «چراكه نه؟ ما مي توانيم آن را انجام دهيم!»
ولي پس از دنبال كردن آن هدف براي مدتي، دوباره فكر كرديم و پاسخ به سؤال «چرا كه نه؟» واضح تر شد: ۱) اين دورويي است كه وانمود كنيم به عدد و رقمي كه درست كرده ايم، اهميت ميدهيم؛ ۲) تمايلي نداريم تا براي رسيدن به اين هدف، توافق هاي فرهنگي موردنيازي را ايجاد كنيم.
اجازه دهيد با يك واقعيت روبه رو شويم اهداف جعلي هستند. تقريبا همه آنها اهدافي مصنوعي هستند و صرفا به اين خاطر تعيين مي شوند كه بايد هدفي وجود داشته باشد.
در موقعيتي نيستيد كه بتوانيد آن را به عنوان بهترين طرز كار رمزگذاري كنيد.
علاوه بر اين، بسياري از بهترين طرز كارها، كاملا براساس آداب و رسوم قديمي هستند. هيچ كس نميداند كه از كجا آمده اند، چرا شروع شده اند و چرا همچنان دنبال بازاريابي ديجيتال مي شوند. اما به دليل داشتن برچسب قدرتمند بهترين طرز كار»
، افراد فراموش مي كنند كه حتي آنها را زير سؤال ببرند. كسي كه بسيار باهوش تر از ما است، حتما با آنها برخورد كرده است؛ درست است؟ هركسي كه آنها را دنبال مي كند، موفقيت بزرگي را تجربه مي كند؛ درست است؟ اگر از آنها به نحو احسن استفاده نكنيد، تقصير ما است؛ درست است؟ بيشتر اين درستها، احتمالا نادرست هستند.
همچنين، بهترين طرز كارها، اين موضوع را القا مي كنند كه براي هر سؤالي كه با آن روبه رو مي شويد، يك پاسخ واحد وجود دارد. اين را نشان ميدهند كه واقعا انتخابي در اين زمينه نداريد. در مقابل اين استدلال مقاومت كنيد. شما هميشه يك انتخاب داريد.
همه اين ها به اين معنا نيست كه بهترين طرز كارها ارزشي ندارند. آنها مثل چرخهاي كمكي دوچرخه هستند.


برچسب: برايند، نشربرايند، كتاب‌هاي برايند، معرفي كتاب، ديجيتال ماركتينگ، كتاب،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۴ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۸:۵۳:۲۶ توسط:فاطمه رمضاني موضوع: نظرات (0)